
اگر این ۶ چالش را در زندگی دارید، انسان بسیار باهوشی هستید
If-You-Have-These-6-Struggles,-You-re-Highly-Intelligent
ما در این مطلب ۶ چالش و مشکلی را که افراد باهوش دارند به شما معرفی میکنیم. این چالشها هم به افراد بسیار باهوش و هم به اطرافیان آنها کمک زیادی میکند.
4.94
میلاد شکیب
9575
اگر این ۶ چالش را در زندگی دارید، انسان بسیار باهوشی هستید

Vidoal

اکثر مردم فکر میکنند افراد بسیار باهوش تواناییهای فراانسانی دارند و خیلی راحت از پس مسائل خود برمیآیند چراکه مغز آنها در شرایط گوناگون زندگی به کمک آنها آمده و آنها چالشها و مشکلات مردم عادی را ندارند. اما واقعیت کاملا متفاوت است و واقعا مهم نیست که یک فرد چقدر باهوش است، بلکه در پایان روز او مانند همه انسانهاست و مسائلش مانند آنهاست.
این افراد با مسائل خود تا حدی متفاوت از دیگران برخورد میکنند اما آنها همچنان مسائل دشوار و چالشبرانگیز خود را در زندگی دارند. اگر شما انسان بسیار باهوشی هستید، این مسائل و مشکلات زندگی و البته عدم درک شما از سوی دیگران ممکن است باعث شود شما احساس تنهایی و انزوا کنید. شاید دوستان و خانوادهتان احساسات شما را درک نکنند. اگر میخواهید احساس درک شدن و فهمیده شدن کنید این مطلب را بخوانید. ما در این مطلب ۶ چالش و مشکلی را که این نوع افراد دارند به شما معرفی میکنیم. این چالشها هم به افراد بسیار باهوش و هم به اطرافیان آنها کمک زیادی میکند.
۱- گفتوگوهای کوتاه شما را خسته و آزرده میکند.
گفتوگوهای کوتاه درباره مسائل معمولی و پیشپاافتاده شما را خسته میکند و بهنوعی برای شما چالشبرانگیز است. این مسئله به این دلیل است که مغز شما درگیر ایدههای بزرگ و خاص است. موضوعاتی که شما به آنها علاقه دارید شامل علم، هنر، فلسفه و مسائلی است که کمتر در گفتوگوهای کوتاه به آنها پرداخته میشود. گفتوگو درباره این موضوعات کوچک این حس را به شما میدهد که وقتتان را هدر میدهید و در دام یک سری جملات و حرفهای بیپایان و خستهکننده افتادهاید. تمام چیزی که میخواهید یک فرد روشن و باهوش است که بتوانید با او در مورد موضوعات مورد نظر خود صحبت کنید.
۲- بیش از آنکه حرف بزنید، فکر میکنید.
چون مغز شما دائما درگیر پیدا کردن تمامی راه حلهای ممکن برای یک موضوع یا مسئله است، به همین دلیل مغز شما نسبت به یک انسان با هوش متوسط به زمان بیشتری برای اظهار نظر نیاز دارد و در نتیجه شما کمتر حرف میزنید و بیشتر فکر میکنید. علاوه بر این، اگر شما در مورد پاسخ یا راهحل مسئلهای به طور کامل یقین نداشته باشید یا فکر کنید نظر شما بهترین راه حل ممکن نیست، اصلا حرفی نمیزنید. مشکل شما در اینجا این موضوع است که اکثر افراد پیرامون شما با شیوهای که افکار شما در آن شکل میگیرد آشنا نیستند و در نتیجه فکر میکنند شما آدم عجیب، درونگرا یا غیردوستداشتنیای هستید.
۳- شغلتان خیلی ساده شما را خسته و کسل میکند.
مغز شما دائما دوست دارد درگیر ایدهها و پروژههای بزرگ و جدید باشد و همین امر باعث میشود شغلی که روزگاری برای شما جذاب بوده تبدیل به کاری خستهکننده و معمولی شده و در نتیجه هیچ شیوه خلاقانهای برای انجام آن وجود نداشته باشد. همین امر باعث میشود انجام کارهای روزمره در فضای شغلیتان تبدیل به چالشها و کشمکشهای روزانه شما شود. علاه بر این موضوع، در اکثر موارد، رئیس یا مدیر شما اصلا توجهی به این نیاز و نوع نگاه شما نمیکند و فقط میخواهد کارش انجام شود.
۴- شما گاهی عملگرایی لازم را ندارید.
متفکر بودن در جهانی که عملگرایی بیشتر از ایدههای درخشان و بزرگ مورد استقبال قرار میگیرد کار دشواری است. چون شما درگیر ایدههای بسیار متفاوتی هستید، گاهی در شرایط مختلف عملگرایی لازم را ندارید. متاسفانه مردم به اشتباه این رفتار شما را ناشی از تنبلی میدانند و در نتیجه به شما احساس سرخوردگی دست میدهد.
۵- شما از نظر اجتماعی انسانی سخت و غیر قابل تعامل در نظر گرفته میشوید.
این مشکل شما نتیجه مشکلات و چالشهایی است که در بالا به آنها اشاره شد. اگر شما در طول یک گفتوگوی کوتاه راحت نیستید، اگر درباره مسائلی که از پاسخ آن مطمئن نیستید اظهار نظر نمیکنید، اگر ایدههای پیشپاافتاده و کهنه برایتان الهامبخش نیست و اگر ایدهها را بیشتر از اعمال دوست دارید، احتمالا دیگران شما را انسانی میپندارند که از نظر اجتماعی سخت و غیر قابل تعامل است. هر چه آدمها کمتر راجع به شما بدانند، فشار بیشتری روی شما قرار میگیرد و باعث میشود شما درباره رفتارهای اجتماعی خود خودآگاهی بیشتری به خرج دهید.
۶- عاشق شدن برایتان دشوار است.
سرانجام، جستوجوی شما برای عشق سختتر از انسانهای معمولی است. چون شما نسبت به دیگران انسان محتاط، تحلیلی و مستقلتری هستید، سختتر به کسی دل میبندید و چون زیاد فکر میکنید فاقد آن جوشش لازم برای عاشق شدنهای لحظهای هستید. البته درباره این موضوع در مطلب «چرا افراد باهوش به سختی عاشق میشوند؟» (لینک) به تفصیل صحبت کردهایم.
این افراد با مسائل خود تا حدی متفاوت از دیگران برخورد میکنند اما آنها همچنان مسائل دشوار و چالشبرانگیز خود را در زندگی دارند. اگر شما انسان بسیار باهوشی هستید، این مسائل و مشکلات زندگی و البته عدم درک شما از سوی دیگران ممکن است باعث شود شما احساس تنهایی و انزوا کنید. شاید دوستان و خانوادهتان احساسات شما را درک نکنند. اگر میخواهید احساس درک شدن و فهمیده شدن کنید این مطلب را بخوانید. ما در این مطلب ۶ چالش و مشکلی را که این نوع افراد دارند به شما معرفی میکنیم. این چالشها هم به افراد بسیار باهوش و هم به اطرافیان آنها کمک زیادی میکند.
۱- گفتوگوهای کوتاه شما را خسته و آزرده میکند.
گفتوگوهای کوتاه درباره مسائل معمولی و پیشپاافتاده شما را خسته میکند و بهنوعی برای شما چالشبرانگیز است. این مسئله به این دلیل است که مغز شما درگیر ایدههای بزرگ و خاص است. موضوعاتی که شما به آنها علاقه دارید شامل علم، هنر، فلسفه و مسائلی است که کمتر در گفتوگوهای کوتاه به آنها پرداخته میشود. گفتوگو درباره این موضوعات کوچک این حس را به شما میدهد که وقتتان را هدر میدهید و در دام یک سری جملات و حرفهای بیپایان و خستهکننده افتادهاید. تمام چیزی که میخواهید یک فرد روشن و باهوش است که بتوانید با او در مورد موضوعات مورد نظر خود صحبت کنید.
۲- بیش از آنکه حرف بزنید، فکر میکنید.
چون مغز شما دائما درگیر پیدا کردن تمامی راه حلهای ممکن برای یک موضوع یا مسئله است، به همین دلیل مغز شما نسبت به یک انسان با هوش متوسط به زمان بیشتری برای اظهار نظر نیاز دارد و در نتیجه شما کمتر حرف میزنید و بیشتر فکر میکنید. علاوه بر این، اگر شما در مورد پاسخ یا راهحل مسئلهای به طور کامل یقین نداشته باشید یا فکر کنید نظر شما بهترین راه حل ممکن نیست، اصلا حرفی نمیزنید. مشکل شما در اینجا این موضوع است که اکثر افراد پیرامون شما با شیوهای که افکار شما در آن شکل میگیرد آشنا نیستند و در نتیجه فکر میکنند شما آدم عجیب، درونگرا یا غیردوستداشتنیای هستید.
۳- شغلتان خیلی ساده شما را خسته و کسل میکند.
مغز شما دائما دوست دارد درگیر ایدهها و پروژههای بزرگ و جدید باشد و همین امر باعث میشود شغلی که روزگاری برای شما جذاب بوده تبدیل به کاری خستهکننده و معمولی شده و در نتیجه هیچ شیوه خلاقانهای برای انجام آن وجود نداشته باشد. همین امر باعث میشود انجام کارهای روزمره در فضای شغلیتان تبدیل به چالشها و کشمکشهای روزانه شما شود. علاه بر این موضوع، در اکثر موارد، رئیس یا مدیر شما اصلا توجهی به این نیاز و نوع نگاه شما نمیکند و فقط میخواهد کارش انجام شود.

۴- شما گاهی عملگرایی لازم را ندارید.
متفکر بودن در جهانی که عملگرایی بیشتر از ایدههای درخشان و بزرگ مورد استقبال قرار میگیرد کار دشواری است. چون شما درگیر ایدههای بسیار متفاوتی هستید، گاهی در شرایط مختلف عملگرایی لازم را ندارید. متاسفانه مردم به اشتباه این رفتار شما را ناشی از تنبلی میدانند و در نتیجه به شما احساس سرخوردگی دست میدهد.
۵- شما از نظر اجتماعی انسانی سخت و غیر قابل تعامل در نظر گرفته میشوید.
این مشکل شما نتیجه مشکلات و چالشهایی است که در بالا به آنها اشاره شد. اگر شما در طول یک گفتوگوی کوتاه راحت نیستید، اگر درباره مسائلی که از پاسخ آن مطمئن نیستید اظهار نظر نمیکنید، اگر ایدههای پیشپاافتاده و کهنه برایتان الهامبخش نیست و اگر ایدهها را بیشتر از اعمال دوست دارید، احتمالا دیگران شما را انسانی میپندارند که از نظر اجتماعی سخت و غیر قابل تعامل است. هر چه آدمها کمتر راجع به شما بدانند، فشار بیشتری روی شما قرار میگیرد و باعث میشود شما درباره رفتارهای اجتماعی خود خودآگاهی بیشتری به خرج دهید.
۶- عاشق شدن برایتان دشوار است.
سرانجام، جستوجوی شما برای عشق سختتر از انسانهای معمولی است. چون شما نسبت به دیگران انسان محتاط، تحلیلی و مستقلتری هستید، سختتر به کسی دل میبندید و چون زیاد فکر میکنید فاقد آن جوشش لازم برای عاشق شدنهای لحظهای هستید. البته درباره این موضوع در مطلب «چرا افراد باهوش به سختی عاشق میشوند؟» (لینک) به تفصیل صحبت کردهایم.
برچسبها:



اگر این مطلب برای شما مفید بوده، از ویدوآل حمایت کنید
کلیک کنید
سوالات و نظرات کاربران
1
فرهاد
چهارشنبه، ۰۱ فروردین ۱۳۹۷
من بشخصه با مطالب بالا موافقم و کسی که مطالب بالارو درست تر از بقیه درک کنه باهوش تر از بقیه ست خیلی ساده!
1
حانیه
یکشنبه، ۰۳ دی ۱۳۹۶
ببخشیدا
ولی اینا هیچ ربطی به ای کیو نداره
این موارد فقط روابط اجتماعی یک سری افراد درونگرا رو گفته
وگرنه روابط اجتماعی در چیز دیگه ای به نام EQ خلاصه میشه
لطفا در انتخاب مطالب دقت کنید!
1
نگار شرف الدین
جمعه، ۱۸ فروردین ۱۳۹۶
خیلی جالب بود. در مورد من بعضی موارد صدق می کرد و بعضی دیگر نه.
1
احسان جهانی
دوشنبه، ۲۳ اسفند ۱۳۹۵
خیلی عالی بود
1
فرناز
یکشنبه، ۱۵ اسفند ۱۳۹۵
همش درست بود و چقدر شبیه من 😳😔
1
محمد امیر نجفقلی طهرانی
شنبه، ۱۴ اسفند ۱۳۹۵
عاشق شدن برایتان دشوار است؟؟
چه ربطی داره به خدا...
1
بنیامین عزیزطولی
یکشنبه، ۰۸ اسفند ۱۳۹۵
به نظر من بعضی از موارد ذکر شده میتونه در افراد مختلف متفاوت باشه؛ چون خصوصیات شخصیتی ادمها با هم متفاوته.
1
علی جامی
دوشنبه، ۰۲ اسفند ۱۳۹۵
میشه لطفا ابتدا هوش رو تعریف کنین ، هوش با عقل چه فرقی میکنه؟
ایا معیار واسه اندازه گیری ضریب هوشی افراد در جوامع مختلف فرق داره یا اینکه یک معیار جهانی وجود داره؟
1
محمد عباسی
پنج شنبه، ۰۵ اسفند ۱۳۹۵
(پاسخ)
به نظر من
افراد باهوش در چالش ها به زوایایای بیشتری از موضوع میپردازند
0
ژیلمو
چهارشنبه، ۰۴ اسفند ۱۳۹۵
همه ی این خصوصیات رو دارم و البته بسیار منو رنج میده اما اینکه میبینم افراد دیگری هم مثل من هستند منو خوشحال کرد و همچنین اینکه نشان دهنده ی باهوش بودن هم هست !!!!!
برای همینه که میگن هر خصوصیت بدی می تونه خیلی بد هم نباشه فقط باید از یه زاویه ی دیگه بهش نگاه کرد.
ممنون از مقاله خوبتون
0
محمد عباسی
پنج شنبه، ۰۵ اسفند ۱۳۹۵
(پاسخ)
اول مقاله به این اشاره شد که نحوه برخورد با مسایل ،متفاوت از دیگران.
جمله آخرتون، جمله وسط تون رو تایید میکنه
0
سامان
چهارشنبه، ۰۴ اسفند ۱۳۹۵
اینها نشونههای درونگرایی هستند ربطی به هوش نداره.
0
Mahtab z
پنج شنبه، ۰۵ اسفند ۱۳۹۵
(پاسخ)
60درصد نوابغ دنیا درونگرا ان
0
thinker .
چهارشنبه، ۰۴ اسفند ۱۳۹۵
من 5 تا از این چالشا رو داشتم
0
فاطمه حسینی
چهارشنبه، ۰۴ اسفند ۱۳۹۵
نمیتونم قبول کنم متنتونو البته با عذر خواهی فراوان
0
سارا
چهارشنبه، ۰۴ اسفند ۱۳۹۵
هه! روان شناس
0
Shiva
چهارشنبه، ۰۴ اسفند ۱۳۹۵
اين مواردي كه بيان شد بيشتر درون گرايي رو شامل ميشه تا هوش
تعريف هوش توانايي كنار امدن با محيطه اگر كسي نتونه با محيط اطرافش كنار بياد يا حتي اون رو به طور مطلوب به چالش بكشه و عوض كنه
اين ك پيش خودش فك كنه باهوشه صرفا يك حس مثبته كه ميتونه به خودش بده
0
amir rostamabadi
چهارشنبه، ۰۴ اسفند ۱۳۹۵
خوب این که خوده منم حالا باید چه کنم؟
0
سیامک حقیقت جو
سه شنبه، ۰۳ اسفند ۱۳۹۵
خوب حالا باید چکار کرد بلاخره ما داریم تو این جهان زندگی میکنیم و تعامل و ارتباط هم نقش مهمی تو پیشرفت و خوشبختی داره
0
امیرحسین
سه شنبه، ۰۳ اسفند ۱۳۹۵
خیلی جالبه من کاملا این جوری هستم
0
فرشاد شایسته
سه شنبه، ۰۳ اسفند ۱۳۹۵
من بعضی از این خصوصیات رو دارم! پس انسان باهوشی هستم؟
0
Reyhane Razavi
سه شنبه، ۰۳ اسفند ۱۳۹۵
من درگیر همه اینها هستم ولی باهوش بودن فاکتورهای قابل بحث زیادی رو شامل میشه.
0
اسامه شمس
سه شنبه، ۰۳ اسفند ۱۳۹۵
عالی بود
0
INFINITE INFINITY
سه شنبه، ۰۳ اسفند ۱۳۹۵
انصافا بدون اغراق دارم میگم، اینا دقیقا من بودم!
البته این خودآگاهی رو داشتم ولی خیلی مقاله جالبی بود.
0
Mohamadreza Taheri
سه شنبه، ۰۳ اسفند ۱۳۹۵
مشخصات ذکر شده همگی برای انانهای درونگرا مییاشند
طبق بررسیها ۳۰ درصد انسانها درونگرا هستند و ۷۰ درصد نوابغ درونگرا هستند بنابراین طبیعیست که ما ایندو را اشتباه بگیریم. اما...!؟
0
بنیامین عزیزطولی
سه شنبه، ۰۳ اسفند ۱۳۹۵
به نظر من خصوصیات دیگه ای رو هم میشه مثال زد که در افراد مختلف متفاوته؛ و نکته دیگه اینکه این چالش ها در مورد افرادی که مشکلات محدودکننده مثل لکنت زبان یا موارد مشابه دارن، زیاد صدق نمیکنه!
0
احسان
سه شنبه، ۰۳ اسفند ۱۳۹۵
واقعا بالاخره یکجا یکی هی چی نوشت که من خودمو درک کردم!
0
amin
دوشنبه، ۰۲ اسفند ۱۳۹۵
من چهار تاش رو دارم (خدایی از این دست مقالات زیاد پیدا میشه اگه این جور مقالات روانشناسی معتبر هستش منبع رو هم قرار بدید)
0
فراز
دوشنبه، ۰۲ اسفند ۱۳۹۵
ممنون از این پست خوبتون
فقط بعنوان یه پیشنهاد اینکه بنظرم عنوان مورد اول خیلی قشنگ نبود. منظور نویسنده رو اشتباه بیان میکنه تا اینکه خواننده خود متن رو مطالعه میکنه میفهمه اشتباه بوده
ولی درکل متن خوبی بود مرسی
1
امین رحیمی
دوشنبه، ۰۲ اسفند ۱۳۹۵
حالا هر کی این مشکلات رو داشت فکر نکنه حتمأ باهوشه....گاهی لازمه به روانشناس مراجعه کرد.
مترجم
میلاد شکیب
تامین و مدیریت محتوا حرفه اصلیام است؛ فرقی نمیکند در یک نشریه یا در فضای آنلاین. آنچه مهم است دقت در نوشتن، استفاده از منابع معتبر، بهرهگیری از یک زبان ساده و روان و تامین محتوای کاربردی است.