تمثیل و مثلهای ایرانی بخش اول
آش نخورده، دهان سوخته
هر گاه كسي گناهي مرتكب نشده باشد و مردم او را گناهكار بدانند، اين متل را گويد كه مترادف است با « گرگ دهن آلوده، يوسف ندريده» و قصه آن چنين است:
روزي شخصي به خانهً يكي از آشنايانش رفت. صاحب خانه آش داغي براي او آورد. مهمان هنوز دست به سفره نبرده بود، كه دندانش درد گرفت و از شدت درد دست جلو دهانش برد. صاحب خانه به خيال اينكه چون مهمان عجله كرده و مهلت نداده تا آش سرد شود، دهانش سوخته است، به او گفت: « اگر صبر ميكردي، آش سرد مي شد و دهنت نميسوخت» مهمان به شنيدن حرف صاحب خانه، عرق شرم به پيشانيش نشست و در جواب گفت:« بله، آش نخورده، دون سوخته»
روزي شخصي به خانهً يكي از آشنايانش رفت. صاحب خانه آش داغي براي او آورد. مهمان هنوز دست به سفره نبرده بود، كه دندانش درد گرفت و از شدت درد دست جلو دهانش برد. صاحب خانه به خيال اينكه چون مهمان عجله كرده و مهلت نداده تا آش سرد شود، دهانش سوخته است، به او گفت: « اگر صبر ميكردي، آش سرد مي شد و دهنت نميسوخت» مهمان به شنيدن حرف صاحب خانه، عرق شرم به پيشانيش نشست و در جواب گفت:« بله، آش نخورده، دون سوخته»
اگر این مطلب برای شما مفید بوده، از ویدوآل حمایت کنید
کلیک کنید
تا کنون نظری ثبت نشده است.