
آیا رویدادهای تصادفی واقعا تصادفیاند؟
Coincidences-Are-Actually-Not-Accidental
آیا اتفاقات غیرقابل پیشبینی و بدون دلایل منطقی واقعا تصادفی اتفاق میافتند یا پشت این رویدادها دلایلی نهفته است؟ در این مطلب در این مورد صحبت میکنیم.
4.89
میلاد شکیب
6510
آیا رویدادهای تصادفی واقعا تصادفیاند؟

Vidoal

احتمالا همه انسانها در زندگی خود با شرایطی روبهرو شدهاند که همه چیز بدون دلایل منطقی اتفاق افتاده است. برای مثال، شما ناگهان تصمیم میگیرید به دوستی تلفن بزنید و در همین لحظه همان دوست با شما تماس میگیرد. یا شما کاملا تصادفی دوستی را میبینید و گفتوگو با او به طرز عجیبی مسیر زندگی شما را تغییر میدهد. یا سوالی ذهن شما را درگیر خود میکند و ناگهان در ایستگاه اتوبوس پاسخ این سوال به شما بهنوعی الهام میشود.
خیلی وقتها این اتفاقات تصادفی بهگونهای روی میدهند که باور آنها غیرممکن میشود. نمونه بارز این پدیده داستان بازیگر سرشناس آنتونی هاپکینز است. او در حال آماده شدن برای بازی در فیلمی به نام The Girl from Petrovka بود که براساس رمانی از جورج فیفر نوشته شده بود. هاپکینز برای آشنایی بیشتر با شخصیت خود در فیلم به دنبال نسخه اوریجینال کتاب بود و نمیتوانست این کتاب را در کتابفروشیها، کتابخانهها یا از دوستان خود پیدا کند. او تقریبا امیدش را برای یافتن این کتاب از دست داده بود اما روزی خیلی اتفاقی یک کپی از این کتاب را روی نیمکتی در مترو پیدا کرد. بعد از این اتفاق، وقتی به سمت محل فیلمبرداری با هواپیما پرواز میکرد، خیلی تصادفی جورج فیفر، نویسنده کتاب، را در فرودگاه دید. فیفر به هاپکینز شکایت کرد که به دوستش ارزشمندترین کپی کتابش را که درون آن یادداشتبرداری هم کرده، قرض داده و این دوست این نسخه را جایی در مترو گم کرده است.
چگونه این ماجرا را میتوان توضیح داد؟ ما در ادامه در مورد این موضوع صحبت میکنیم.
به نظر میرسد تمامی رویدادهای دنیا، همه انسانها و تمامی اطلاعات با رشتههای نامرئی که گاهی بسیار اتفاقی نمایان میشوند با هم ارتباط دارند. طبق نظرات روانشناس سرشناس قرن بیستم کارل گوستاو یونگ این پدیده واقعی است و حقیقت دارد. این پدیده همزمانی (synchronicity) نام دارد و شاید مرموزترین و اسرارآمیزترین پدیده در جهان هستی باشد.
یونگ به این نتیجه رسیده بود که ارتباط و پیوند نزدیکی بین فرد و محیط زندگی او وجود دارد. این پیوند بهویژه بین فضا، زمان، خودآگاهی و ناخودآگاهی برقرار است. در لحظات مشخصی از زمان تحت تاثیر معانی عینی ویژهای که مربوط به فرد هستند، عجیبترین چیزها اتفاق میافتد. این چیزها همان اتفاقات تصادفی غیرمنتظرهای هستند که ما به آنها نامهای گوناگونی چون تصادفات کشنده، تقدیر، خوششانسی یا حتی معجزه میدهیم. هر چه این ارتباط بین شما و افراد پیرامونتان عمیقتر باشد، احتمال اینکه شما به این رویدادها توجه کنید و حتی کوچکترین جزئیات را نیز مهم بشمارید بیشتر میشود. این چیزها ممکن است مواردی چون آگهیهای تبلیغاتی، ترانهها، برخوردها، تصاویر، گفتوگوها و حتی بوها و عطرها باشند.
البته ما نمیتوانیم ۱۰۰ درصد با قطعیت درباره این پدیده صحبت کنیم. با این همه، گاهی این رویدادهای رمزآلود به ما کمک میکنند تا عمل کنیم، تصمیم بگیریم و حتی تغییرات اساسی در زندگی خود ایجاد کنیم. ما فقط باید هوشیارتر باشیم و ذهن خود را روی امکان وقوع این همزمانیها باز نگه داریم.
خیلی وقتها این اتفاقات تصادفی بهگونهای روی میدهند که باور آنها غیرممکن میشود. نمونه بارز این پدیده داستان بازیگر سرشناس آنتونی هاپکینز است. او در حال آماده شدن برای بازی در فیلمی به نام The Girl from Petrovka بود که براساس رمانی از جورج فیفر نوشته شده بود. هاپکینز برای آشنایی بیشتر با شخصیت خود در فیلم به دنبال نسخه اوریجینال کتاب بود و نمیتوانست این کتاب را در کتابفروشیها، کتابخانهها یا از دوستان خود پیدا کند. او تقریبا امیدش را برای یافتن این کتاب از دست داده بود اما روزی خیلی اتفاقی یک کپی از این کتاب را روی نیمکتی در مترو پیدا کرد. بعد از این اتفاق، وقتی به سمت محل فیلمبرداری با هواپیما پرواز میکرد، خیلی تصادفی جورج فیفر، نویسنده کتاب، را در فرودگاه دید. فیفر به هاپکینز شکایت کرد که به دوستش ارزشمندترین کپی کتابش را که درون آن یادداشتبرداری هم کرده، قرض داده و این دوست این نسخه را جایی در مترو گم کرده است.

چگونه این ماجرا را میتوان توضیح داد؟ ما در ادامه در مورد این موضوع صحبت میکنیم.
به نظر میرسد تمامی رویدادهای دنیا، همه انسانها و تمامی اطلاعات با رشتههای نامرئی که گاهی بسیار اتفاقی نمایان میشوند با هم ارتباط دارند. طبق نظرات روانشناس سرشناس قرن بیستم کارل گوستاو یونگ این پدیده واقعی است و حقیقت دارد. این پدیده همزمانی (synchronicity) نام دارد و شاید مرموزترین و اسرارآمیزترین پدیده در جهان هستی باشد.
یونگ به این نتیجه رسیده بود که ارتباط و پیوند نزدیکی بین فرد و محیط زندگی او وجود دارد. این پیوند بهویژه بین فضا، زمان، خودآگاهی و ناخودآگاهی برقرار است. در لحظات مشخصی از زمان تحت تاثیر معانی عینی ویژهای که مربوط به فرد هستند، عجیبترین چیزها اتفاق میافتد. این چیزها همان اتفاقات تصادفی غیرمنتظرهای هستند که ما به آنها نامهای گوناگونی چون تصادفات کشنده، تقدیر، خوششانسی یا حتی معجزه میدهیم. هر چه این ارتباط بین شما و افراد پیرامونتان عمیقتر باشد، احتمال اینکه شما به این رویدادها توجه کنید و حتی کوچکترین جزئیات را نیز مهم بشمارید بیشتر میشود. این چیزها ممکن است مواردی چون آگهیهای تبلیغاتی، ترانهها، برخوردها، تصاویر، گفتوگوها و حتی بوها و عطرها باشند.
البته ما نمیتوانیم ۱۰۰ درصد با قطعیت درباره این پدیده صحبت کنیم. با این همه، گاهی این رویدادهای رمزآلود به ما کمک میکنند تا عمل کنیم، تصمیم بگیریم و حتی تغییرات اساسی در زندگی خود ایجاد کنیم. ما فقط باید هوشیارتر باشیم و ذهن خود را روی امکان وقوع این همزمانیها باز نگه داریم.
برچسبها:



اگر این مطلب برای شما مفید بوده، از ویدوآل حمایت کنید
کلیک کنید
سوالات و نظرات کاربران
0
آرین جمالی
یکشنبه، ۲۴ دی ۱۳۹۶
خیلی عالی بود
0
اتنا
چهارشنبه، ۰۵ مهر ۱۳۹۶
سلام من تازه با این صحبت ها اشنا شدم تازه به صورت کاملا تصادفی خخخ گفتم تصادفی تو فیلم شرلوک هلمز ، شرلوک اینو گفت و منم به گوگل پناه اوردم ببینم قضیش چیه
چند سال پیش چند نفر از عزیزامو از دست دادم به خاطر همینم همش تا یه چیزی میشه واسه خودم فکر میکنم طرف میمیره حتی سنگ قبرشم پیش بینی میکنم
اون حادثه های بد توی اول نوجوونیم اتفاق افتاد و هنوزم با من هستند
بعد از خوندن اینکه یکی نظر داده ک اگه ادم بگه اون اتفاق قراره بیوفته، میوفته واقعا وحشت کردم
0
نگار شرف الدین
یکشنبه، ۲۰ فروردین ۱۳۹۶
من هم با قانون جذب کاملا موافقم. انسان اگر وقوع چیزی رو باور کنه و اون رو حتمی بدونه، حتما اون اتفاق خواهد افتاد
0
نقی تسلی زاده
سه شنبه، ۲۴ اسفند ۱۳۹۵
خوب بود
0
حسین کشاورزی
دوشنبه، ۲۳ اسفند ۱۳۹۵
یک نفر شبیه نفر سمت چپ هم نزدیکای ما هست
نحوه خندیدنش هم همینطوره تقریبا
0
sepehr manafi
یکشنبه، ۰۸ اسفند ۱۳۹۵
یه حکمتی توی این کارها هست...
0
فرهاد
سه شنبه، ۰۵ بهمن ۱۳۹۵
سلام.
مطلب اخر نیاز به بررسی و بازنگری دارد. شبه علم مینماید حتی اگر قصد شما این نبوده . یک ایده شخصی ازمایش نشده است که مورد تایید هیچ کدام از شاخه های علمی نیست نباید عرضه عمومی شود به عنوان پاسخ یک سوال مهم.
میتوانستید از قضیه آزمایش گزینش تاخیری جان ویلر استفاده کنید که این ازمایش ثابت کرده میتواند در پیش اگاهی و حتی "پیش اتفاقی" تاثیر داشته باشد.
یعنی علت برخی معلول ها در اینده رخ میدهد طبق این ازمایش ، و البته این نقض علیت هم هست.(منابع از ژورنالهای مختلف خواستید در خدمتم)
ولی اینکه علت یک اتفاق را هرچه که باشد "یک رشته ی نامرئی" بدانیم درحالی که دوماه نیست از اثبات منشا اگاهی که مغز انسان است گذشته ، واقعا کاری غیر منطقی است و مخاطب فکر میکند با ماورا و مواد غیر مادی(نه غیر ماده) طرف است
اخر کدام دانشمند علت یک اتفاق را یک رشته ی نامریی بین پدیده و علتش میداند که این متن ادعا کرده هست
0
شهرزاد حسامی ارانی
چهارشنبه، ۰۶ بهمن ۱۳۹۵
(پاسخ)
میشه لینک منابعی که فرمودید رو بگذارید...خیلی جالبه برام...ممنونم
0
میلاد شکیب
چهارشنبه، ۰۶ بهمن ۱۳۹۵
(پاسخ)
فرهاد عزیز سلام
ممنون بابت کامنتتون
جناب یونگ مبنای تئوری خود را روی ناخودآگاه جمعی قرار داده و برای آن حدود 100 هزار خواب و اتفاق خاص را بررسی کرده است. این «رشته نامرئی» در واقع همان ناخودآگاه جمعی است و ربطی به ماورای طبیعت ندارد. در ضمن جناب یونگ روانشناسند نه دانشمند و ایشان برعکس فروید اعتقادی به تئوری تقلیل گرایی ندارند و علم روانشناسی را علمی خودبسنده میدانند؛ در نتیجه نیازی نمیبینند برای توضیح و توجیه مسئله ای حتما آن را به علمی مثل زیست شناسی، فیزیک یا هر علم پایه دیگری تقلیل بدند. شما میتوانید با مراجعه به کتابهای یونگ، که اتفاقا بسیاری از آنها به فارسی ترجمه شده، مطالعات و بررسیهای ایشان را مطالعه فرمایید. البته کمی توجه به اتفاقات پیرامون افراد و محیط زندگیشان نشان از تجربه شخصی متعدد افراد در این حوزه دارد.
0
روح الله حسین پور بوئینی
پنج شنبه، ۰۷ بهمن ۱۳۹۵
قانون جذب : هرچه را که بهش فکر کنی به سوی خودت جذبش میکنی
0
حامد
جمعه، ۰۸ بهمن ۱۳۹۵
کتاب "انسان و سمبل هایش" اثر یونگ به طور کامل راجع به این مطلب صحبت کرده.
0
مهناز شریفی عمادی
یکشنبه، ۰۱ اسفند ۱۳۹۵
(پاسخ)
سپاس از معرفی کتاب، با اینکه زیاد جلوی چشمم بوده ولی هیچوقت نخوندمش. بنظرتون مفید هست دقت به این مسئله؟
1
اشکان شکیبا
پنج شنبه، ۱۴ بهمن ۱۳۹۵
البته بعضی وقتا ما بهشون توجه میکنیم
مثلا من زمانیکه هنوز مدرسه ابتدایی بودم نیدفوراسپید بازی میکردم و هر وقت یه ماشین جدید می گرفتم طی هفته بعدش اون ماشین رو توی خیابون می دیدم
برام خیلی عجیب بود ولی بعد از اینکه یه کم منطقی تر سعی کردم نگاه کنم به قضیه متوجه شدم من این ماشینا رو می بینم ولی اون هفته ای که ماشین رو تازه گرفتم به یه ماشینی از همون برند بیشتر توجه میکردم
0
سهیل هژبری نیک
یکشنبه، ۱۰ بهمن ۱۳۹۵
واقعا مطلب ضعیفی بود, از شما بعید هست.
1
مهرداد میردامادی
شنبه، ۰۹ بهمن ۱۳۹۵
به نظر من این مطلب خرافه و شبه علم است و شما نباید با این مطالب اعتبار سایت خودتان را زیر سوال ببرید. هیچ رابطه پنهانی وجود ندارد. در واقع اینطور است که ما 1000 بار به دوستان خود زنگ می زنیم اما طرف مقابل همان موقع به ما زنگ نمی زند اما همان یکبار که او همزمان با ما زنگ زد نظر ما را جلب می کند و فکر می کنیم که معجزه شده! اکثرا افردی که این حرف ها را می زنند آدم هایی هستند که خودشان را خاص می دانند و کمی هم استرس و توهم دارند. اگرکه با مفهوم "امید ریاضی" اشنا باشید می دانید که اگرچه احتمال رخداد یک پدیده خیلی هم کم باشه اگر به تعداد زیاد تکرار بشه امید ریاضی رخداد اون پدیده نزدیک 1 می شود یعنی اینکه حداقل یکبار اتفاق می افتد و جای تعجبی نیست
0
فرشته
جمعه، ۰۸ بهمن ۱۳۹۵
من تازه با این سایت آشنا شدم...فقط می خواستم ک بدونید عالی هستید...مرسی از زحمات تون...موفق باشید
❤️❤️❤️
0
مجید کو ت زری
چهارشنبه، ۰۶ بهمن ۱۳۹۵
متاسفانه در اکثر مواقع این جور اتفاقات برای کسانی اتفاق می افتد که به این موضوع باور دارند ،، و وقتی باور و ایمان باعث شد که شبه دارو تاثیر گذار باشد ، پس امکان شدن این سلسله اتفاقات نیز تعجب بر انگیز نیست ،،
1
شهرزاد حسامی ارانی
چهارشنبه، ۰۶ بهمن ۱۳۹۵
جالب بود ولی لطفا بیشتر و علمی تر به این مساله بپردازید. ممنونم
0
Reyhane Razavi
چهارشنبه، ۰۶ بهمن ۱۳۹۵
اتفاق هاپکینز عاااالی بود عاااالی ..برای من هم پیش اومده که کسی رو که خیلی بهش اعتماد داشتم با یه اتفاق تصادفی شناختم و متوجه شدم داشتم با زندگیم چیکار میکردم .... این اتفاقات تصادفی مثل یه تلنگر به ذهنیت ما هستند ....میتونیم بگم عااالی ترین تلنگر هستی به بشریت
0
devi
چهارشنبه، ۰۶ بهمن ۱۳۹۵
کاش این پدیده رو بیشتر و تخصصی تر صحبت وبررسی میکردید خیلی جالبه...
خیلی ها این پدیده رو به دین و خدا ربط میدن که البته چون همه چیز از جمله همین پدیده غیر قابل اثباته، بنابراین نمیشه حتی این کار رو هم نقض کرد...
0
منیرسادات
چهارشنبه، ۰۶ بهمن ۱۳۹۵
بله این اتفاق وهماهنگی بین فضا-زمان برای من بارها وبارها افتاده ست.
وشاید این همان انتقال انرژیهاست که بین عناصر مادی ویا معنوی در نظام آفرینش وجود دارد.
امواج ساطع شده وانرژی کار خودش را به بهترین نحو انجام میدهد.
0
مریم Mary
چهارشنبه، ۰۶ بهمن ۱۳۹۵
مطلب خیلی سطحی و کوتاه بود. لطفا بررسی های عمیق تر در رابطه با این موضوع رو قرار بدید.
1
آرش
سه شنبه، ۰۵ بهمن ۱۳۹۵
بار علمی این مقاله بر خلاف سایر مطالب بسیار پایین و بیشتر شبیه به خرافات بود.
هنگام دیدن عنوان مقاله فکر کردم که حتما این مسئله به صورت علمی باید بررسی شده باشه. ولی در متن تنها نشان علمی اعتقاد آقای یونگ به این مسئله بود. اعتقادی که درستی آن با هیچ یک از قوانین و نظریات علمی تایید نشده است. کم نبوده اند دانشمندان و فلاسفه ی بزرگی که اشتباهات فاحش در زمینه ای خاص داشته اند.
ممنون از تلاش تان برای نشر دانش
-1
سامان
سه شنبه، ۰۵ بهمن ۱۳۹۵
اینکه روانشناسان بیان میکنند نمیتونه کاملا صحیح باشه. زرای نمونه من با کسی در ارتباطم که از روی کتاب قران هرکاری هر کسی انجام داده باشه یا داره انجام میده و یا انجام خواهد داد رو بهش میگه. بدون اینکه اون شخقو بشناسه. مثلا برای من حتی کلماتی که توی تنهایی خودم فکر کرده بودم رو گفت پس این گونه استدلات بر گرفته از دانش کم اونهاست. این گونه نمونه ها انقدر زیاد هستند که توان گفتنش کم است. این هم در نظر بگیرید ازعالم غیب.
0
طاهره
سه شنبه، ۰۵ بهمن ۱۳۹۵
من به ارتباط بین انسانها و محیط پیرامونشون واقعا ایمان دارم
خیلی فیلمهای زیادی در این مورد ساخته شده زیباترینش فیلم اثرپروانه ای هست
حتما ببینیدش
0
زهرا
سه شنبه، ۰۵ بهمن ۱۳۹۵
ممنون از مقالهی زیبا وجالبتون
تو زندگی خودم و دوستام از این جور اتفاقها زیاد افتاده و کاملا به انرژیهایمثبتومنفی و دستهای نهان اعتقاد دارم
0
شهرام
سه شنبه، ۰۵ بهمن ۱۳۹۵
این نظریه یونگ امروزه جزو شبه علم محسوب می شود
0
علی
سه شنبه، ۰۵ بهمن ۱۳۹۵
از بین این همه افراد مشهور جهان که این همه کار مختلف رو تو این همه زمان انجام میدن یکی این اتفاق براش بیوفته همهی دنیا میپیچه خبرش. حالا واقعا از لحاظ آماری اتفاق عجیبی افتاده یا فقط موارد خاص خیلی بولد میشن؟
مثل موجزه که هزار نفر تو یه حادثه یا جنگ میمیرن که همه شون دعا هم میکردن که نجات پیدا کنن. یکی از اونا نجات پیدا میکنه که از لحاظ آماری اتفاق عجیبی نیست ولی اون یه نفر باعث میشه یه ملت به دعا ایمان بیارن.
این همون خرافات رازه که یه مدت خیلی رو بدبخت کرد. از شما انتظار داشتم فرق بین خرافات و علم قائل بشید و حداقل با مدارک بیشتری از این دست ادعا ها رو بیان کنید.
0
Shahram
سه شنبه، ۰۵ بهمن ۱۳۹۵
همیشه این اتفاق برام میوفته تا حدی که دیگه از ترس اینکه اطرافیانم باور نکنن به کسی نمیگم و برای خودمم بعد از سی سال زندگی عادی شده کاملا.. اوایل برام خیلی عجیب و جذاب بود اما به مرور با عادی شدن و از دست دادن اعتقاداتم , الان فقط فکر میکنم این یه نیروی عادیه که هنوز علم موفق به کشفش نشده و شاید سالها بعد یه چیز کاملا عادی و مهار شده مثل الکتریسیته یا امواج مخابراتی باشه برای بشر..
0
حمیدرضا مژده
سه شنبه، ۰۵ بهمن ۱۳۹۵
یعنی کلیدی طلایی دستم دادین که بتونم این مسئله رو برای خیلی ها توضیح بدم و واقعا مطلبتون عالی؛ کوتاه و سریع بود.
متشکرم.
0
سید محمد امین كُرمی
سه شنبه، ۰۵ بهمن ۱۳۹۵
این پدیده بارها برای من اتفاق افتاده، چه در خواب ، چه در بیداری، اندیشه و فکر انرژی دارند، بستگی به قدرت فکر و تمرکز دارد، نور لیزر زمانی ساخته میشود که انوار در یک راستا باشند، و اگر افکار ما در یک راستا باشند غیر ممکن ها ،ممکن میشود.
حتما برای شما هم چنین مسئله ای تکرار شده ، بارها و بارها، و هرکس تجربیات این چنینی دارد اما به نحوی متفاوت، با سرگذشتی متفاوت.
0
ایمان قهارپور
دوشنبه، ۰۴ بهمن ۱۳۹۵
مطالعه کرده بودم بابت این پدیده، به این داستان رسیدم "با یک زن بیمار در حال قدم زدن در جنگل بودم. او داشت از نخستین رویا در زندگی اش سخن می گفت که تاثیری همیشگی بر وی گذاشته بود؛ او در رویا روباهی را دیده بود که در حال پایین آمدن از پله های خانه پدری اش است. در همان زمان یک روباه واقعی در فاصله ای حدود 35 متری ما از میان درختان بیرون آمد و به آرامی برای چند دقیقه در مسیر پیش روی ما حرکت کرد. رفتار حیوان به گونه ای بود که انگار یار و همراهی در یک موقعیت انسانی است."
من فکر میکنم برا هممون این اتفاق افتاده
مترجم
میلاد شکیب
تامین و مدیریت محتوا حرفه اصلیام است؛ فرقی نمیکند در یک نشریه یا در فضای آنلاین. آنچه مهم است دقت در نوشتن، استفاده از منابع معتبر، بهرهگیری از یک زبان ساده و روان و تامین محتوای کاربردی است.